آتشی از عشق1

...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

آتشی از عشق1


 

آن قدر تو را فریاد زده ام
که جاده در من به پایان رسیده است
قطارها به هم خورده اند
و ابرها فرو افتاده اند
آن قدر تو را فریاد زده ام
که قناری شعرم مُرده است
و هرچه در کوچه می شنوم
باد است
با صورت غمگین لال
آن قدر که
سبوها شکسته اند
و شراب از دست بد مستی ام
عصبانی ست
آن قدر تو را فریاد زده ام
که باز نمی توانم بگویم دوس...تت ...
و دیگر گلویم خالی ست



نظرات شما عزیزان:

کتی
ساعت18:17---9 آذر 1391
دنيا هر چقدر هم که کوچک باشد ,

تو از من دور شده ای و اين

تمام واقعيت هاست !!!



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 21:0 ] [ باران ] [ ]