پر رنگ ترین حضور این خانه

...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

پر رنگ ترین حضور این خانه

1
دستی تکان داد
و برای همیشه رفت
این زلزله ای که سال هاست
زندگی مرا می لرزاند
از همان تکان دست اوست

2
دنیا اگر
آسیابی به نوبت هم باشد
به ما بدبخت ها که برسد
برای خرد کردنمان می چرخد

3
کفش های جفت شده ات
پشت در خانه
بزرگترین غافلگیری دنیا است

4
کاری نمی شود کرد
با این همه حرف
که تو نیستی
و اسیر سکوت می شوند

5
برایم قصه ی آن درختی را بگو
که پاییز را باور نداشت
در روزهای سرد تنهایی
فکر می کرد
برگ هایش رفته اند که بهار را بیاورند..
این انتظار سخت نیست
وقتی بدانم تو یک روز می آیی

6
هفته هاست که نیستی
و هنوز
پر رنگ ترین حضور این خانه
جای خالی تو است

7
بازوانت
آتشکده ای ست خاموش
و من
کاهن مطرود معبد عشق

8
از بخت سیاه من بود
که در طالعم
اشتباهی عاشق شدن را نوشته بودند
اگر نه قایق کاغذی مرا
چه به دریای شما..



نظرات شما عزیزان:

احساس زخمی(علی)
ساعت16:34---27 آبان 1392
آنقدر پیش این و آن از خوبیهایش گفتم که

وقتی سراغش را میگیرند

شرم دارم که بگویم تنهایم گذاشت!!
پاسخ::((


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 15 آبان 1392برچسب:عاشقانه کوتاه,متن کوتاه, ] [ 21:55 ] [ باران ] [ ]