در ستایشت
در ستایش موهایتـــــــ
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند...
در ستایش دستهایتـــــــــ
وقتی که دل دستهایم
تنگ میشود برای انگشتان کوچکت
آنها را میگذارم برابر خورشید
تا با ترکیبی از کسوف و گرما
دوریات را معنا کنم...
در ستایش چشمهایتــــــــ
دست خودشان نیست
وقتی از فرط معصومیت
با تابشی از جنس عشق
روحهای ولگرد بعدازظهر را
بر نیمکتی سنگی
کشتار میکنند
چشمهایت...
نظرات شما عزیزان: